29/7/57 شاه، مأمور امريکا: الآن يک مملکت گرفتارند. الآن تمام مملکت ايران گرفتار است به اين آدم [2]. اين آدم هم مأمور است از براي اينکه سرکوبي کند و نگذارد که منافع اجنبي از بين برود، نگذارد که نفت براي خود شما بماند؛ مأمور است. ايشان را براي اين کار، اصلش آورده‏اند. اينکه مي‏گويد که براي وطنم، خدمت براي وطنم، «مأموريت براي وطنم» [3]؛ صحيح است! مأمور است براي وطنش؛ اما از طرف امريکا، از طرف امريکا مأمور است که اين مملکت را تا پرتگاه نيستي برساند. اين مأمور است که تمام نفت ما را به امريکا بدهد و در ازايش يک قدري آهن پاره بخرد به منفعت آنها. 29/7/57 اصلاحات ارضي و پيامدهاي آن: خوب، ما زراعت ايران را مي‏بينيم در اين زماني که اينها «اصلاحات ارضي» کردند تا حالا؛ زراعت از بين رفت، تمام شد. آن وقت ضررش چه بود؟ يک ضررش اين بود که ما بازار شديم از براي امريکا؛ بايد گندم امريکا، همه چيز از خارج بايد بيايد و مردم پولشان رابدهند درازاي گندمهاي‏امريکا